خدایا چه ساخته ای ؟؟
دل آدم هایت یکی از یکی سنگی تر
دروغ هایشان یکی از یکی زیبا تر
نگاه هایشان یکی از یکی معنی دارتر و سنگین تر
روحشان یکی از یکی هفت رنگ تر
هر یک برای خود ، یکی از یکی خداتر...
+نوشته
شده در دو شنبه 24 فروردين 1394برچسب:, ;ساعت13:23;توسط باران سحری; |
|
مرد اگر بودم نبودنت را غروب های زمستان در قهوه خانه ی دوری سیگار می کشیدم . نبودنت دود می شد و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه . بعد تکیه می دادم به صندلی چشمهایم را می بستم و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم تا بیشتر از یادم بروی نامرد اگر بودم مرد نیستم نامرد هم نیستم زنم و نبودنت پیرهنم شده است …
نبودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم
+نوشته
شده در شنبه 22 فروردين 1394برچسب:, ;ساعت22:14;توسط باران سحری; |
|
اﮔــﻪ ﺧــﯿـﺎﻧـــﺖ نــکــردم، فـکــر نـکـن نـمـیـتـونـسـتـم . . .
اتـفـاقــا خـیـلی هـا دور و بــرم بــودن . . .
اگـه خـوب بـودم ، فـکـر نـکـن خـوبـی از خــودت بــوده . . .
خـوبـی تــو ذاتــم بــود !
اگـه بــردمــت بـالا ، فـکـر نـکـن چــیــزی بــودی . . .
مـیـخــواسـتـم هــم قــد خــودم بـاشـی !
اگـه تـک پــر بــودم ، فـکـر نـکن پــریــدن بـلـد نـبــودم . . .
فـقـط مـیـخـواسـتــم بـا تـــو بـپــرم !
اگــه دلـمــو فـقـط بـه تــو دادم ، فـکر نـکن تــو عـالـی بـودی . . .
دلــم راضـــی نـمـیــشــد !
اگـه واسـه دیــدنـت لـحـظـه شـمــاری مـیـکــردم ،
فـکـر نـکـن خـیـلی شــاخ بــودی . . .
بــه دلــم کـه تـنـگ بــود احـــتــرام مـیـزاشـتــم !
ﺍﮔــﻪ . . . ﺍﮔــﻪ . . . ﺍﮔــﻪ . . . ﺍگــه
ﺧــﻼﺻــﻪ ﺍﮔــﻪ ﺣــﺎﻻ ﺩﺍﺭﻡ ﻓــﺮﺍﻣــﻮﺷــﺖ ﻣـﯿـﮑــﻨـﻢ ،
ﻓـﮑـﺮ ﻧـﮑﻦ ﻭﺍﺳــﻢ ﺁﺳــﻮﻧــﻪ . . .
ﺧــﻮﺩﺕ ﺭﺍﻩ ﻣـﻮﻧـﺪﻥ ﺭﻭ ﺳﺨـﺖ ﮐـﺮﺩﯼ ﮐــﻪ ﻣـﺠـﺒــﻮﺭ ﺷـﺪﻡ ﺁﺳـﻮﻥ ﺑــﺮﻡ !
+نوشته
شده در شنبه 22 فروردين 1394برچسب:, ;ساعت21:44;توسط باران سحری; |
|
آرزوهایم هوایی میشوند …!
به باد میروند …!
دود میشنود …!
حس میکنم معتاد حسرت هایم شده ام…!
+نوشته
شده در شنبه 15 فروردين 1394برچسب:, ;ساعت19:8;توسط باران سحری; |
|
آغوش من دروازه های تخت جمشید است می خواستم تو پادشاه کشورم باشی آتش کشیدی پایتخت شور و شعرم را افسوس که می خواستی اسکندرم باشی این روزها حتی شبیه سایه ات هم نیست مردی که یک شب بهترین تعبیر خوابم بود مردی که با آن جذبه ی چشمِ رضاخانیش یک روز تنها علت کشف حجابم بود در بازوانت قتلگاه کوچکی داری لبخند غارت می کند آن اخم تاتاری ت بر باد دادی سرزمین اعتمادم را با ترکمنچای خیانت های قاجاری ت در شهرهای مرزی پیراهنم جنگ است جغرافیای شانه هایت تکیه گاهم نیست دارم تحصن می کنم با شعر بر لبهات هر چند شرطی بر لب مشروطه خواهم نیست من قرنها معشوقه ی تاریخی ات بودم دیگر برای یک شروع تازه فرصت نیست من دوستت دارم .. بغل کن گریه هایم را لعنت به تاریخی که حتی درس عبرت نیست (رویا ابراهیمی)
+نوشته
شده در چهار شنبه 5 فروردين 1394برچسب:, ;ساعت21:24;توسط باران سحری; |
|
بار آخر , من وَرَق را با دِلم بُِر میزنم ... عشق لازم!!
بار دیگر حکم کن .
اما نه بی دل , با دلت .. دل حُکم کن ..
حُکم دِل :
هر که دل دارد بیاندازد وَسط ......
تا که ما دل هایمان را رو کنیم !
دل که روی دل بیافتاد, عشق حاکـــــــــم میشود!
پس به حُکـــــم عشق بازی میکنیم !
این دِلِِِِ مَــــــــن !! رو بُکُــــــن حالا دِلَت را ...!!!
دِل نداری !
بُـر بـِزَن اندیشه ات را
حُکم لازم :
دِل گرفتـــن ... دِل سپـــردن ...
هر دو لازم...
+نوشته
شده در یک شنبه 17 اسفند 1393برچسب:, ;ساعت16:53;توسط باران سحری; |
|
با هــر لبخنـدم روحـم زخـم برمیـدارد قـهــقـﮧ کـﮧ مـیَـزنــم دلـم ضـجـﮧ مـیـزند . . . ایــن استـ حـکـایـتـ کـسـﮯ کــﮧ بــا حـرفـــ ـهـایـشـ دنـیـایــﮯ را مـیـخـنـدانــد اما درد درونشـ جهانـی را بـﮧ آتش میکشد و مـن بلنـدتر میخنــدم تا صداﮯ خرد شــدنم گوشـ این مـردم ناشنـوا را کر نکند و شـما فکـر کنـید مـن همان آدم بــﮯ غمــﮯ هســتـم کــ هیـچ از بازیِ روزگـار نمــﮯ فهـمید و مـن خوش بـــﮧ اینکـﮧ با " لـبـخـنـدِ تـلـخ " ِ خـنـده رآ مـیـهـمآنـتـآن کـردم . .
+نوشته
شده در پنج شنبه 14 اسفند 1393برچسب:, ;ساعت22:57;توسط باران سحری; |
|
شـبـ جـمـعـه ای کـه . . . پـنـجـره اتــآقـت بـآز بـآشـه ســرد بـاشـه رو پـشـتِ بـومِ هـمـسـآیـه بـرف بـآشـه تـو گـوشـت صـدآی شـجـریـآنِ "چـرآ مـن بـی قـرارم" بـآشـه فـردآش یـه جـمعه ی بـی بـرنـآمـه بـاشـه تـنـهـا بـاشـــی بــی-حـوصـلـه بـآشــی خــســتــه بـآشـی هـوآی گــریــه دآشــتــه بــآشــی . . . هـمـون جـمـعـه کـه نـمـیگـذره . . . !!
+نوشته
شده در پنج شنبه 14 اسفند 1393برچسب:, ;ساعت22:41;توسط باران سحری; |
|
قلب های شکسته به دنبال چه می باشید؟
به دنبال عشق می باشید که ذره های شکسته قلبتان را پیوند زند؟
اشتباه نکنید
نگذارید که قلبتان این بار خرد و خاکستر شود.
عشق قلب را پیوند نمیزند بلکه ذره های شکسته را خاکستر میکند.
به دنبال چه می گردید؟
عشق؟
چرا عشق؟
چرا محبت نه؟
عشق دروغ است
حسی است وسوسه انگیز
عشق بیماریست دردی است بی درمان.
مبادا مبتلا شوی که رهایی از آن بسی مشکل تر از دچار شدنش می باشد.
عشق جنون است
دیوانه گیست
چرا میخواهید عاشق شوید؟
+نوشته
شده در چهار شنبه 13 اسفند 1393برچسب:, ;ساعت11:17;توسط باران سحری; |
|